این اژدها با رنگ صورتی، دندانها و بالههای کوچک و آتشی که همچون شعلهای بیرمق میماند بیشتر تصویر یک موجود بیآزار و بانمک را القا میکند که کمی عصبانی شده است.

شرّ در نقاشی ایرانی لطیف، زیبا و حتی با ملاحت تصویر شده است. شرّ امری بیرونی و قابل تفکیک نیست، شرّ با ماست، در خود ماست!
به صورت فلکی قوس نگاه کنید، نیمی انسان و نیمی اهریمن (نمادی برای خشکسالی) است: او به سوی خود تیر میاندازد، در اینجا هم نیمهٔ شرّ و اهریمنی کماندار لطیف و دوستداشتنی به تصویر کشیده شده است. به رنگ آبی و فرم منحنیِ دم که سر اژدها در انتهای آن است نگاه کنید. بیشتر انگار کماندار ما مشغول حلوفصلِ تضاد و گرفتاریای درونی است تا نابودی یک دشمن.

در همین زمان در اروپا در هنرهای تجسمی هنوز تصورِ هراسناک و مهیبی از شرّ وجود دارد که کاملاً ریشه در باورهای مسیحی دارد. به این دو نقاشی از بوش نگاه کنید.

در عین این که یک تصویر عجیب و حتی بازیگوشانه از برزخ ارائه میدهد که شاید بیشتر ما را یاد سرزمین عجایب آلیس بیاندازد تا نقاشیهای مذهبی در کلیسا، اما باز شرّ در عین عجیب و غریب بودنش مشمئزکننده، خوفناک و امری بیرونی و آزاردهنده تصور شده است.